وبلاگ کسروی (یه یاد یعقوب مهرنهاد)

ژوئیه 15, 2009

ما نماز جمعه را پنج شنبه می‌خوانیم!

Filed under: Uncategorized — kasravi @ 1:40 ب.ظ.

ما نماز جمعه را پنج شنبه می‌خوانیم![1]


«آیا در نماز جمعه شرکت
میکند؟
«

اشتباه نکنید! این پرسش یک جوان معترض به نتیجه انتخابات در مورد
حضور موسوی در نماز جمعه پیش رو نیست؛ این پرسشِ مسوول گزینش محلی از همسایگان شخص
پذیرفته شده در آزمون ورودی دانشگاه یا متقاضی استخدام در اداره ای دولنی در دهه
شصت و اوایل دهه هفتاد است. پرسشی که پاسخ منفی به آن هزاران نفر را از تحصیل و
کار در ایران محروم کرده است.

اکنون، سال ها پس از آنکه بی اعتنایی مداوم اکثریت قاطع مردم به نماز
جمعه، پرسش فوق را از فرم های گزینش اداری حذف کرده یا آنرا پرسشی صوری ساخته است،
گروهی با دعوت از این اکثریت بی اعتنا به حضور در این مراسم آنرا شیوه مناسبی برای
اعتراض به خط رسمی حکومت یافته اند.

در این نوشته قصد ندارم درباره کارآمد بودن یا نبودن این روش یا نقش
رفسنجانی
بعنوان خطیب نماز جمعه-
قلم بزنم. این نوشته پاسخ شخصی من به این پرسش است که آیا برای نشان دادن اعتراض
یا رسیدن به هدف، استفاده از هر امکانی مجاز است؟ حتی اگر آن امکان مغایر باور و
عقیده مان باشد؟

همانگونه که اینجا گفته ام یکی از مشکلات اصلی من و امثال من با رژیم
این است که اجازه نمی دهند ما خود واقعی مان باشیم. حکومت، سال هاست فرهنگ و
هنجارهای رسمی اسلامی را تبلیغ میکند و عدول از آنها را به هیچ روی نمی پذیرد. این
مساله باعث شده عامه مردم آنجا که مجبور به نشان دادن اطاعت شان از این فرهنگ
هستند غالبا دوچهره ای شوند و آنجا که نظارتی نیست نقاب از چهره برکشند و سعی کنند
تا
«خود« باشند[2].

البته هستند گروهی که تاب مستوری نداشته و هزینه «غیر رسمی بودنشان« را با ترک وطن، از دست دادن موقعیت های شغلی-تحصیلی یا زندان و
توبیخ می پردازند: از آن نقاش گیلانی که حاضر به دیدار خامنه ای نمی شود گرفته تا آن
دختر جوان غیرسیاسی ای که هنگام خروج از خانه ارتفاع مانتویش را وجب نمی‌کند!

لازم به گفتن نیست که قاطبه این گروه، ایرانیان ثابت قدم ، تحصیل
کرده و فرهیخته ای هستند که اگر تظاهر به پذیرش هنجارهای حکومتی کرده یا دستکم مخالفتشان
را علنی نمی کردند می توانستند موقعیت های مالی- اجتماعی خوبی در ایران کسب کنند.

منِ غیرمذهبیِ مخالف حکومت که در تلاش نسبی برای خود بودن-  از بسیاری مزایا و موقعیت ها محروم شده ام   جهت
حضور در نماز جمعه باید به یک پرسش ذهنی پاسخ دهم: اگر پوشیدن لباس ساده، گذاشتن
ته ریش
آنگونه که بعضی ها
توصیه میکنند- و حضور خودم در نماز جمعه یا مراسم اعتکاف را برای رسیدن به سودی
اجتماعی (که در نهایت سود فردی نیز در پی خواهد داشت) قابل توجیه بدانم آیا می
توانم به طریق اولی حضورم را در دیگر مراسم مذهبی-حکومتی برای نیل به سودی شخصی
کسب موقعیت مالی، اجتماعی-
توجیه کنم؟

پارادوکس خنده آور این جاست که اگر امثال من اهل پیراهن روی شلوار
انداختن، تسبیح به دست گرفتن، حضور در نماز جمعه و اعتکاف، توسل به نظر خمینی و
مراجع تقلید و اذان گفتن بر پشت بام بودیم دیگر مشکل چندانی با حکومت نداشتیم تا
به آن اعتراض کنیم!

جناب موسوی نشان داده که انسان صادقی است. صداقت را فدای مصلحت نکرده
و به صراحت خط خود را از مخالفان رژیم، سکولارها و اپوزوسیون خارج از کشور سوا
کرده است. شایسته است ما نیز چون او
دستکم با خودمان- صادق باشیم.

نتیجه گیری من این است که اگر انسان مذهبی یا دستکم معتقدی هستید
شرکت در نماز جمعه این هفته
فارق از مفید بودن یا نبودن اش- عمل غیراخلاقی نیست ولی اگر پاسخ
تان به پرسش ذهنی من مثبت است شرکت تان در نماز جمعه عمل کم فایده ای است چراکه
راه های ایمن تری برای رسیدن به سود شخصی در این حکومت ظاهر پرست وجود دارد و اگر
چون من غیرمذهبی سکولار هستید قبل از انداختن چادر بر سر یا گرفتن تسبیح به دست
یکبار دیگر با خودتان خلوت کنید. راه های دیگری نیز برای حضور در جنبش سبز و نشان
دادن اعتراض وجود دارد. راه هایی که مستلزم کتمان شخصیت و اندیشه هایتان و پاشیدن
رنگ سبز بر صورت کبودتان نباشد. شیوه هایی که میتواند بجای نماز جمعه در غروب
پنجشنبه
اجرا شود!


[1] این جمله بخشی از شعر طنزی
است که بر وزن  یکی از سرودهای انقلابی سال
های دهه شصت ساخته شده.

[2] لازم به ذکر است که از نظر
روانشناسی دوچهره ای زندگی کردن، ظاهرسازی و ریای مداوم، آن خود اصلی انسان را نیز
تخریب کرده یا تغییر می دهد.

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.