اسلاوج ژیژک در مقدمه کتاب «به برهوت واقعیت خوش آمدید» لطیفهای قدیمی که در اروپای شرقی تحت سلطه کمونیسم رایج بود را نقل میکند:
یک کارگر اهل چک (یا آلمان شرقی یا لهستان) قرار است به زودی به سیبری منتقل شود. او میداند که وقتی به سیبری برسد، نامههایی که برای دوستاناش مینویسد دچار تیغ سانسور و تغییر خواهند شد. به همین دلیل به دوستاناش می گوید: «بیایید رمزی بگذاریم؛ اگر نامهای که از طرف من به دست شما میرسد با جوهر آبی نوشته شده بود، بدانید که محتویات و نوشتههای آن واقعیت دارد و اگر آن نامه با جوهر قرمز نوشته شده بود، متن نامه دروغ و غیرواقعی است.» پس از چند ماه، دوستاناش نامهای از او دریافت میکنند که با جوهر آبی نوشته شده است: «همه چیز اینجا در سیبری عالی است؛ مغازهها پر از اجناس رنگارنگاند؛ غذای فراوان موجود است؛ آپارتمانهای راحت و زیبایی احداث شدهاند؛ در اینجا میتوان به دیدن جدیدترین فیلمهای غربی در سینما رفت و دختران زیبارویی هستند که میتوان اوقات خوشی با آنها گذراند. تنها چیزی که در اینجا یافت نمیشود جوهر قرمز است.»